الحمدلله الذی خلق الانسان علمه البیان... و بعد چنین گوید پیک گفتار و صورت دیوار، محمد بن محمود الملقب به دهدار که چون دهقان ازل تخم محبت اهل بیت رسول... و شیعیان حقیقی ایشان که اکابر صوفیهاند... در زمین فطرت و مزرعه جبلتم ریخته...
ز فیض جود علی چون رسید این توفیق/ چنان رسید که تاریخش از همان رسدم
تمت خطبه البیان بتوفیق الملک المنان الکاتب المذنب الجانی الراجی بفضل الملک العلی محمدعلی دو سه روز نسخه بیشتر در نزد فقیر نبود با کمال تعجیل نوشته - شد فی تاریخ شهر ذیقعده الحرام سنه ۱۳۸ (۱۳۰۸).
در فهرست مولفات معینالدین ابومحمد محمود بن محمد دهدار، شرحی بر خطبه البیان، به نام خلاصه الترجمان یاد شده. اما این شرح خطبه البیان که مورد گفتگو است به نوشته صدر دیباچه، از محمد بن محمود دهدار (که نام او در صدر تمام رسالههای موجود در این دفتر آمده) است و در پایان دیباچه نام رساله خلاصه التبیان فی شرح خطبه البیان قید شده نه خلاصه الترجمان. پس از دیباچه و قبل از شروع در شرح خطبه، مولف یک تمهید و یک مقدمه نوشته است و در دیباچه مبسوط این رسالهشان صدور این خطبه را از حضرت مولی و سر ادعاهای بزرگ و جملات غریبی که در خطبه آمده بدین گونه بیان داشته: شان ورودش (یعنی ورود خطبه) آن است که گاهی بر منبر از احوال سابق و لاحق و از کیفیات وجود اشیاء و ودایع و ملاحم بیان میفرمود، در آن اثنا سائلی به طریق امتحان سوال میکرد که یا علی این بیان را از کجا مینمایی، چنانچه در خطبه «سلونی...» ذعلب یمانی پرسیده که «هل رایت بک» و در خطبه ملاحم سوید بن نوفل هلالی گفته که «تو اینها را حاضری و دانسته میگویی...؟». به این مثل پس آن حضرت عبارات مشهوره مذکور در خطبه: انا سر الاسرار، انا شجره الانوار... در این خطبه، در جواب سوید بن نوفل فرموده و سر وقوع این حال و حکمت در صدور این مقال آن است که عقل غیر مشتق از عقال، شطحیات ارباب حال را که رشاشه این نورند از جمله محال نشمرد و اهل کمال را سندی باشد. و پس از چند سطر در سبب تالیف رساله میگوید: ناگاه صورت کمال معنی و معنی جمال صورت مجمع استعداد نوعی هندسه عالم جمعی... جان جانان ایده الله بجوده و جنوده به صورت مثال در بزم خیال نزول اجلال نموده به زبان حال گره از رشته مقال گشود پس بر امتثال اشارت بطول و رغبت اقدام نمود. در تمهید، به تفسیر شطح و متشابه و محکم پرداخته و گوید: «اگر مفاد کلام مستلزم اشتراک حکمی غیر مناسب تنزیه و تقدیس بود آن کلام را متشابه خوانند اگر از قرآن و حدیث باشد، و شطح نامند اگر از اقوال اکابر باشد در وقت غلبه حال و سقوط بشریت به شرط آنکه بزرگی که صاحب آن قول است صاحب تزکیه اوصاف و اخلاق و ضابط احکام و حدود شرع باشد... و اگر امثال این متشابهات از جماعت اهل بیت (ع) مروی باشد یا از کبار صحافه عظام آن را به نام شطح خواندن ترک اولی است و البته به متشابه از آن باید تعبیر نمود و نسبت عموم و خصوص مطلق میان مفهوم متشابه و شطح مرعی باید داشت که بر همه متشابه شطح اطلاق نکنند و اگر همه سطح را متشابه خوانند تواند بود». در پایان دیباچه، فهرست اجمالی مطالب کتاب را بیان نموده و به قصیدهای که در مدح حضرت مولی (ع) و به شکرانه نعمت توفیق یافتن به شرح خطبه سروده است، اشاره کند و گوید: «قصیده در پایان رساله به عنوان خاتمه ثبت میگردد».
بیت آخر این قصیده مشتمل بر ماده تاریخ پایان تالیف رساله است و آن جمله (فیض جود علی) است که با ۱۰۱۳ق. مطابق است. در این قصیده نکتهای به چشم میخورد که موجب ابهام بیشتر و یا حل مشکل در امر مولف رساله میگردد زیرا در این بیت که از ابیات آخر قصیده است، وی فانی تخلص کرده.
نگفتی از لب جودت نواز فانی را/ که گوی چرخ بپابوس صولجان رسدم
چنانکه میبینیم در این قصیده که سراینده آن مسلما همان صاحب شرح خطبه است که در مقدمه رساله نام خود را محمد بن محمود، نوشته تخلص شاعر فانی است. بنابراین همین محمد بن محمود است که فانی تخلص داشته و شاید همانگونه که ریو معتقد است، فانی تخلص محمد فرزند محمود دهدار معروف است. در دانشکده ادبیات نسخهای از این رساله هست و در فهرست آن کتابخانه مولف رساله همان ابومحمد محمود دهدار معروف یاد شده. همچنین در ذریعه، این شرح از محمود دهدار دانسته شد.
نوع خط:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
نستعلیق تحریری متوسط.
فرنگی آهار مهره کرده.
میشن خرمایی داغدار بیمقوا.
1
نسخه بسیار مغلوط است. کاتب در ذیل این شماره نوشته که نسخه اصل فقط سه روز نزد او بوده و لذا با شتاب نوشته. صفحات ۳۹-۴۴ سفید است.
ماخذ فهرست: مجلد پنجم، صفحه ۳۸۱۲-۳۸۱۴.
نک: ذریعه، ۷/ ۲۱۹، ۱۳/ ۲۱۱؛ ادبیات، ۲۲۴.
انجام رساله: ...و چون بر (هر) نعمت شکری واجب است پس بعد از حمد و شکر الهی. قصیدهای که بشکرانه این توفیق در مدح خطیب... باشد قصیده فیض وجود نفس صاحب مقام محمود (ص) در سلک نظم کشیده شد ملحق میسازد بطریق خاتمه و به الحول و القوه.
مطلع قصیده در مدح مولی (ع):
چو کاسه عبنی از کف مغان رسدم/ رموز عالم غیبی بارمغان رسدم