(بسمله) و قد اختلف فی الحجر الذی یکون منه الصبغ و فیه العمل فقال قوم هومن الحیوان و قال آخرون هو من المعدن و قال آخرون هو من النبات قال اصحاب النبات الدلیل علی صحه قولنا ان العمل من النبات اناراینا الاصباغ...
...لقد کشف مکنون سری و مستور علمی خوفی من العقاب و الیم العذاب و لم ابین فی مصنفاتی کلها مثل هذا البیان و لقد صنفت الفی کتاب رحم الله امرءا انصف من نفسه هکذا انقله عن جابر بن حیان الصوفی و الله اعلم.
نوع خط:
تزئینات متن:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
قلمها و خط های مختلف و بیشتر، نستعلیق شیوه هندی نوشته شده.
برخی از صفحات به چلیپا نوشته شده.
مختلف و بیشتر هندی.
میشن خرمائی داغدار فرسوده.
1
دارای ۳ رساله و یادداشتهای فراوان مربوط به کیمیا و علوم غریبه.
ماخذ فهرست: مجلد پنجم، صفحه ۳۷۸۸-۳۷۹۰.
نک: مجلس، ش ۷۳۵؛ الدو میلی نو (ترجمه عربی):...
این نسخه بخشی از رسالهای است منسوب به احمد بن وحشیه. صوفی در بیان اختلاف علمای معدنشناس و گیاهشناس و حیوانشناسان درباره مادهای حجر کیمیائی (به اصطلاح اهل کیمیا) معدنشناسان این حجر را از معدن دانند حیوانشناسان آن را از حیوان و گیاهشناسان از گیاه و سراسر نقل مناظره و نقل مکرر ادله مختلف دو دسته است.
محتویات پراکنده این دفتر آن از این قرار است: تیار، اکسیر نقره، یادگار بابا صاحب شهوبیدری بن شاه پناه عطاءالله، در به عیار آوردن طلا، اصطلاحات اهل صنعت کیمیا (ص۱).
از شیخ بهاءالدین، اسم برای دفع شش درد (ص۲).
ترکیب عبدالقادر (ص۱۴).
طریقه ساختن اکسیر سرب، طریق خوردن سیماب، طریق حل کردن زیبق (ص۱۵).
طریقه پاک کردن مس، ترکیب خواجه اویس قرنی (ص۱۶).
شرح شمسهای از خواص فاتحه الکتاب (ص۱۹).
من کلام سلطان العلمایی خلیفه سلطان، من منشات خواجه نظامالملک (ص۲۰).
از مولوی پرسیدند (ص۲۱).
رقعه که ملا الفتی در طلب مرکب نوشته، من الفصوص (ص۲۲).
عمل شمس، عمل قمر (ص۲۳).
اسامی طلا (ص۲۶).
اسامی نقره (ص۲۷).
اسامی جیوه (ص۶۸).
اسامی سرب (ص۷۰).
اسامی قلع (ص۷۱).
اسامی آهن (ص۷۲).
اسامی مس (ص۷۳).
زادالمسافرین (ص۸۳).
صنعت طلا (ص۸۴).
اسماء زیبق (ص۸۵).
طریق ساختن اکسیر (ص۸۶).
من زادالمسافرین، عمل قلعیبند. از خواجه فخرا (ص۸۷).
عمل سید محمد اخلاطی در بیان تکلیس نمودن موی سر آدم (ص۸۸).
باب در بیان اکسیرهای روح توتیا (ص۹۱).
صنعت ماء الاملاح، جابر بن حیان صوفی، حکیم محمد بن سعید (ص۹۷).
جابر گوید، تخمیر کبریت (ص۹۸).
جابر گوید، صنعت ماء الخالد در مناطق مطلب (ص۹۹).
ترکیب گلشن سیماب (ص۱۰۰).
فصل من کتاب فک طلا سم الرموز (ص۱۰۱).
ترکیب نقره قلعی (ص۱۰۲).
قال محمود بن حسن الشافعی، من منهاج البیان (ص۱۰۳).
من کلام شاه نعمهالله، از رساله نورالانوار (ص۱۰۴).
منقول است از کتب جابر (ص۱۰۵).
دفع نارو (ص۱۰۳).
منقا کردن قلعی (ص۱۰۷).
باب فی مرموزات رساله المقنع فی ایضاح السهل الممتنع محییالدین محمد بن علی (ص۱۰۹).
حل طلق (ص۱۱۰).
عمل شمس و قمر، باب در بحری ساختن، فصل فی تدبیر العلم (ص۱۱۹).
نقل است از حضرت شیخ زینالدین ابیبکر الخوافی (ص۱۲۰).
تعریف معرفت (ص۱۲۲).
صفت ملح قلع، صفت ترزیق کردن قمر، عمل شمس، صفت زعفران الحدید، صفت تشمیع، صفت حل نشادر، عمل قمر، باب تصعید الحدید (ص۱۲۴).
تصعید اجساد و احجار با ارواح، قاعده عقد کردن محلولات، عمل عمده، باب النحاس بالتقدیم، باب در اسماء زیبق (ص۱۲۵).
تصعید زیبق، باب فیه اعمال عجیب (ص۱۲۶).
باب فی احجار، صفت سرب سوزانیدن (ص۱۲۷).
صفت خلاص قلعی، صفت تکلیس قلع، صفت روی سوخته (ص۱۲۸).
صفت پولاد: باب در تصعید سیماب، طریقه غسل (ص۱۲۹).
صفت آب نمک، صفت عقد زنجرف، صفت شوره چکانیده، باب در صفت نوشادر حیوانی (ص۱۳۰).
باب در تدبیر سفید کردن زیبق، باب عمل تدبیر زیبق و کبریت با هم، تبییض توتیا (ص۱۳۱).
صفت آب قلیا، قاعده تدبیر سرب، باب در ثبات زرنیخ، باب ذوب طلق، در ثبات روح چهارگونه (ص۱۳۲).
مقدمه عمل مس طالیقون، صفت تدبیر توتیاء مدبر، صفت تدبیر مرجان مدبر، فصل در ثبات زرنیخ، باب در تکلیس طلق (ص۱۳۳).
مقدمه در باب تیز آب و اقسام آن، صفت ملح مقطر یعنی نمک چکانیده، صفت ماء النوشادر یعنی آب نوشادر، صفت آب بوره یعنی قطران، القی یعنی آب قلیا که کهلا باشد، صفت آب زاج، صفت تکلیس قشر البیض که مراد از کلی است (ص۱۳۴).
صفت ملغمه سیماب، باب تحمیر اجساد (ص۱۳۵).
در باب عقد سیماب برای امتزاج اجساد (ص۱۳۵).
در باب عقد سیماب برای امتزاج اجساد (ص۱۳۶).
باب در قروح طلی ساختن، باب در بستن سیماب که منعقد شود (ص۱۳۷).
باب در ساختن زنجار، تصعید زرنیخ و کبریت از برای نوره کاری بکر، در اصطلاح مشتری یعنی شبیه آن قلعی (ص۱۳۸).
عمل بیاض، باب فی عقد النطفهای عطارد، مقدمه تنقیه مشتری (ص۱۳۹).
تدبیر الاسرب، طیان توتیاء، و مقدمه عمل برنج اعلاء، عمل مرقشیستا، عمل شمس، باب در یاد کردن علم اکسیر (ص۱۴۰).
مقدمه تکلیس قمر (ص۱۴۱).
فصل در قوت نظر، برای آب رفتن از چشم، باب در غایب شدن از چشمهای مردمان، باب در غایب کردن اشیاء در دست (ص۱۴۲).