فی ان قوله و ذلک لیس معنا ثالثا غیر مسلم. اذ فی کلا المعنیین یعتبر الزیاده فی مدلول اللفظ فکما ان الضارب یدل علی الموصوف بالضذب لا علی الموصوف بقسم منه کذالک الاضرب یدل علی الموصوف بزیاده الضرب لا علی الموصوف بزیاده قسم منه اذالعام لا یدل علی الخاص...و ذلک لما عرف من ان ذلک تحقیق للصیغه بای طریق استعمل فلو کان معنی آخر لکان معنی ثانیا للصیغه مثل ان یقول احد معنی العالم من ثبت له العلم فی الجمله فیعترض علیه انه معنی آخر للعالم و ذلک ممالایفوه به محصل. هذا مع فساد صوره الایراد حیث قابل المنع بالمنع. و قال الشارح ادعی انه معنی ثال و فی کلام الاستاد (دوانی در این حاشیه، از قوشچی، با عنوان استاد یاد میکند) قدس سره ما ینادی علی ما وجهته به... .
...و الریاح اذا هبت علی بعض اجزاء الشجر و حرک بعضها دون بعض احدبت السطوح لا محاله فقد خرج تلک الاجزاء عن الواحده الاتصالیه و کذا السفینه اذا جرت علی شطه من البحر و اختلاف اجزائها المفروضه سرعه و بطوء بتشبث اضطراری کتشبث الغریق بالحشیش.
نسخهای است کهن که به نظر میرسد در حدود قرن ۱۱ باشد.
نوع خط:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
نستعلیق معمول ترکیه.
معمول در ترکیه.
تیماجی قرمز.
1
(بقیه یادداشت و تاریخ و امضا آن را پاک کردهاند) پیدا است نویسنده این یادداشت اهل دانش بوده و کتاب را مطالعه کرده و شاید در لفظ «جدید» مسامحه کرده زیرا بر طبق قرائنی که یاد شد این نسخه حاشیه اجد است.
1
این نسخه در ملک آقا علی حکیم بوده و مهر او و فرزندش بر پشت نخستین برگ موجود است. روی همین برگ این یادداشت به خطی که مسلما از آقا علی مدرس نیست دیده میشود: «حاشیه جدید ملا جلال بر شرح تجرید. حقیر نظر کردم از ملا جلال است بر شرح تجرید ملاعلی در اصفهان».
ماخذ فهرست: مجلد سوم، صفحه ۲۳۱۷- ۲۳۲۰.
نک: کشف الظنون، تجرید، ذریعه، ۶/ ۱۱۶، ۴/ ۳۵۲؛ آستان قدس، ۱ (حکمت و کلام) ۳۸ ش ۱۱۳ (کتاب غیاثالدین منصور نیز (که نسخهای از آنرا در ضمن کتب اهدایی آقای جمال امامی به کتابخانه مجلس دیدهام ش ۹۵ خویی) دارای دیباچهای است با ارزش و درباره حواشی دوانی و صدر اطلاعاتی سودمند به دست میدهد و از چند نظر در خور دقت و تامل است و هنگام معرفی آن از آن سخن خواهد رفت).
نسخه آستان قدس (اگر همین کتاب باشد) به طوری که فهرست آن کتابخانه نشان میدهد دارای دیباچه است و در مبحث سالبه المحمول پایان یافته و نسبت به نسخه ما بسیار ناقص است. عده اوراق آن نیز نشان میدهد که اوراق بسیاری از آن افتاده است.
حاشیه جدید (یا اجد) جلال دوانی است بر شرح تجرید قوشچی. پس از اینکه صدرالدین دشتکی حاشیه دوم ( =جدید) دوانی را دید و حاشیه دوم خود را رد بر اعتراضها و پاسخهای او نوشت، دوانی حاشیهای دیگر بر شرح تجرید قوشچی نوشت و در این حاشیه به پاسخگویی صدر پرداخت. این حاشیه که به حاشیه سوم یا اجد شهرت یافت، آخرین کتاب طبقات صدریه و یا طبقات جلالیه است (مجموعه حاشیههایی که این دو فیلسوف در پاسخ یکدیگر بر شرح تجرید نوشتهاند طبقات صدریه و یا طبقات جلالیه میخوانند (ذریعه، 6/ 117؛ کشف الظنون: تجرید) ) زیرا صدر دشتکی فرصت ادامه این جدال علمی را نیافت و در 903ق به دست ترکمانان به قتل رسید (و پس از صدر دشتکی فرزند وی غیاثالدین منصور حاشیهای بر شرح تجرید نگاشت و در آن به پاسخ اعتراضات دوانی پرداخت).
کتاب حاضر به گواهی قرائنی که در پایان این بحث یاد میشوند همان حاشیه سوم دوانی است.
دوانی در این حاشیه سخنان حاشیه دوم صدرالدین دشتکی را (که به شماره قبل معرفی گردید،ش 1756) با عنوان قیل و گاه به تفصیل آرد و از حاشیههای جدید و قدیم خود به عنوان «فی الحواشی» یا «قلت فی الحواشی» یاد کند.
دوانی همچنین از کتاب تجریدالغواشی خود یاد کرده و گویا حاشیه جدید خود را تجرید الغواشی (در کشف الظنون دیباچه حاشیه غیاثالدین منصور بر شرح تجرید که پس از درگذشت پدر و برای یاری او و پاسخ به سخنان دوانیدر حاشیه سوم نوشته، نقل شده و از دیباچه مذکور استفاده میشود که غیاث منصور حاشیه خود را تجرید الغواشی نام داده. در ذریعه نیز (3/ 352) تجرید الغواشی از تالیفات غیاث یاد شده. از دیباچه یک نسخه خطی از حاشیه غیاث که هنوز هویت کامل آن بر این بنده مکشوف نیست به دست میآید که دوانی حاشیه دوم خود را تجرید یا تجریدات الغواشی نام داده اما غیاث این نام را شایسته اثر خود دانسته) نام داده.
دوانی در این حاشیه (ص ۴ نسخه ما) پس از نقل عباراتی از حاشیه دوم صدر دشتکی درباره اتفاق اهل سنت بر افضلیت ابوبکر (همان عباراتی که در ذیل معرفی حاشیه صدر نقل کردیم) گوید: «انما اختلفوا فی الافضلیه بمعنی الثواب کمام هو الشایع فی کتب العقاید لا الافضلیه بالمعن یالذی توهم فانه لاینکر احد من اهل السنه رجحان علی (ع) فی کثیر من الفضائل علی غیره...و العجب من ولد علی رضی الله عنه انه کیف یدعی اطباق اهل السنه و هم اعلام الاسلام المقتدی بهم جمهور الانام علی ان جمیع الفضائل التی لعلی (ع) حاصله لابی بکر مع الزیاده فان ذلک مع کونه افتراء علی هولاء الاعلام از راء بجلاله قدر علی (ع) ».
این عبارت همان است که قاضی نورالله در مجالس المومنین از حاشیه جدید دوانی بر شرح تجرید نقل کرده و آنرا گواهی تشیع وی دانسته.
دوانی در این حاشیه (و همچنین در حاشیه قدیم) درباره قضیه موجبه سالبه الحمول که از ساختههای متاخران است به تفصیل سخن گفته و از کتاب نقدالتنزیل خواجه نیز انکار آن را نقل کرده.
در فهرست نسخ عربی برلین این کتاب حاشیه دوم دوانی معرفی شده. و نیز برخی از نشانهایی که قاضی نورالله برای حاشیه جدید یاد کرده مانند عبارت مذکور، بر کتاب حاضر تطبیق دارد. با این احوال نگارنده تصور میکند که این کتاب حاشیه سوم دوانی است و خلاصه قرائنی که به دست دارد از این قرار است: الف. نقل دوانی در این کتاب از حاشیه دوم صدر دشتکی (همان کتابی که به ش 1756 در این فهرست معرفی گردید). البته این دلیل از یک نظر مبنی است بر نوشته کشف الظنون که «نخستین حاشیه طبقات جلالیه یا صدریه از دوانی است و صدر پس از انتشار نخستین حاشیه دوانی بر شرح تجرید، نخستین حاشیه خود را و پس از دومین حاشیه دوانی (حاشیه جدید) دومین حاشیه خود را تالیف کرد». و چون در کتاب حاضر مطالب حاشیه دوم صدر عینا نقل گردیده (همانگونه که نمونه آن را آوردم) ناچار کتاب حاضر حاشیه سوم دوانی خواهد بود.
ب. نوشته غیاثالدین منصور فرزند دشتکی در حاشیه شرح تجرید که نسخهای از آن را اخیرا دیدهام.
غیاثالدین منصور در دیباچه این کتاب که هنوز برای نگارنده معلوم نیست همان تجرید الغواشی است یا کتابی دیگر از او ولی مسلم است پس از درگذشت پدر خود صدرالدین دشتکی بزرگ نوشته- میگوید: «پس از درگذشت پدرم، جلال دوانی باز بحث دیرین را از سر گرفت و به اعتراض و نقل و رد سخنان او در حواشی شرح تجرید پرداخت و من برای پاسخ گفتن و رد اعتراضات او به تالیف این کتاب دست زدم».
منصور در کتاب مزبور سخنان دوانی را از همین کتاب که جای سخن ما است، جزء به جزء نقل و رد کرده و از جمله عباراتی که از این کتاب نقل کرده همان اعتراض دوانی است بر صدر که «چگونه فرزند علی مدعی اجمال اهل سنت بر افضلیت ابوبکر بر علی میگردد...» و خود در پاسخ این سخن گوید: و اما ما انتسبه الی ولد علی فمنشاه سوء فهم المراد فان معنی «قوله احد الشیئین لایصیر فی معنی الفعل زائد اعلی الاخر الا اذا کان له هذا المعنی الاخر و زیاده، ان یکون له ما یکون موازیالا لآخر سواء کان من جنس الآخر او یکون من جنس آخر...».
با توجه و مطالعه کتاب مزبور یقین حاصل میگردد که کتاب حاضر همان حاشیه سوم دوانی است و به عبارتی دیگر حاشیهای است که پس از آخرین حاشیه صدر نگاشته و در هر حال حاشیه جدید او نیست.