این نسخه چنانکه در صفحه آخر آن تصریح شده در ۱۰۸۴ق. بنا به خواست حاجی محمدصادق نام در قزوین به خط نستعلیق نگارش یافته و بر حسب قرائن به نظر شاعر رسیده و گذشته از قصائدی که به خط خود وی نوشته شده برخی از کلمات و مصرعها را به خط خویش اصلاح کرده و نیز ابیاتی بر متن افزوده.
مولف از شعرای امامی مذهب ق ۱۱ق. (۱۰۲۱ق.) است. هیچیک از معاصرین و متاخرین سال فوت سالک را معین نکردهاند؟ نصرآبادی که تذکره خود را در ۱۰۸۳-۱۰۹۲ق. تالیف نموده مردن او را تذکر داده و به قرینه اینکه خود در ساقینامه پیری خود را تذکر داده و شکایت از تبعات آن نموده و چنانکه گفته شد نسخه این کتابخانه که در ۱۰۸۴ق. نوشته شده پیداست که به نظر او رسیده بایستی در همین سال یا یکی دو سال بعد از آن وفات یافته باشد.
نوع خط:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
نستعلیق.
اصفهانی.
تیماجی نیمضربی.
2
در حاشیه ص ۲۹۸ در عنوان تعریف مردمک دیده، نوشته «لراقمه»، در این مجموعه «محیط کونین» ساقینامه (ص ۱۵۰-۲۰۹)، غزلیات (ص ۲۱۰-۷۳۰)، رباعیات (۷۳۵-۷۴۶) و قصائد (ص ۷۴۹-۷۷۸) و آخر ساقینامه و اول غزلیات ابیاتی افتاده و با وجود این نقص جز «محیط کونین» در ح ۱۰۸۰۰ بیت است.
ماخذ فهرست: مجلد دوم، صفحه ۱۵۱۸-۱۵۲۰.
نسخه این کتابخانه شامل قصائد و غزلیات و ساقینامه و رباعیات سالک میباشد و در ح ۱۰۸۰۰ بیت میباشد و مثنوی «محیط کونین» شامل ۴۵۰۰ بیت است و از قطعات شاعر در آن اثری نیست ولی سالک (در ص ۱۴۳ نه محیط کونین) خود تصریح بداشتن اینگونه شعر مینماید:
بر خط ادب نهاده گردن/ صد ابن یمین ز قطعه من
این چند بیت از غزلیات مختلف سالک برای نشان دادن طرز فکر و قریحه وی انتخاب میشود:
مگشا بسخن پیش فرومایه دهن را/ بر سنگ مزن شیشه ناموس سخن را
دندان بجگر تا نگذاری بخموشی/ پر در نکنی همچو صدف درج دهن را
بر شاخسار طول عمل مرغ عمر ما/ بر پله نشسته که موقوف یک حی است
این خاک تیره بر سر غفلت هزار بار/ تاوان هرچه تلف کرده بر وی است
نشاه ترک تعلق هرکه را هوشیار کرد/ همچو یوسف دامن از دست زلیخا میکشد
در دیده من عکس رخ یار ببینید/ در آب روان این گل بیخار ببینید
از سینه برون تا نکنی کینه مردم/ بیرون نرود کینهات از سینه مردم
سالک بد هرکس بتصور نتوان گفت/ پیدا نبود راز دل از سینه مردم
هر گوشه دارم از دل سوزان نشانه/ روشن شد این چراغ در آئینه خانه
تندخو عربدهجو فتنه طراز آمده/ چشم بد دور که خوش بر سر ناز آمده
تو چون خورشید عالم گرد در آفاق مشهوری/ چرا چون بوی گل در پردههای رنگ مستوری
فریب نعمت گیتی مخور گر همتی داری/ که در هر نوش او باشد مهیا نیش زنبوری