حمد خدای را که امتیاز داد نوع انسان را از ماعدا به بیان و تعلیم داد رویه بیان را به انسان... نای را چون ز پی عید توان آوردند/ حمل و ثور فلک موی کشان آوردند
بر زبان منهی تقدیر بادا این سخن/ کاسمان را بر در او پاسبان خواهم کشید// زار این بیمایه خصمان را پس از روزی سه چار/ بر به خاک آستانش موکشان خواهم کشید
نوع خط:
تزئینات متن:
تزئینات نسخه:
رکابه نویسی:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
نستعلیق.
عناوین و نشانیها شنگرف(به جز رساله هفتم که نانوشته مانده)
برفراز برخی از جملات و یا کلمات خطوط شنگرف کوتاه،بین پارههای اشعار علامت سه نقطه مثلثی و یا چهار نقطه لوزی شکل شنگرف دیده میشود.
دارای آثار سطراندازی در اوراق نسخه.
دارد.
فرنگی نخودی آهار مهره با ته نقش بزرگ تاج و عبارت PICARDO و ستاره شش پر کوچک با نشان تجاری EFLGLI.
میشن نیلی با نقش ۹ گل در حاشیه و وسط، مجدول گرهی. قطر ۳/۲.
نام کتاب در برچسب کاغذی عطف «تحف و شیم عباسی ۸۳».
1
1
پایان نسخه هم دو سطر به خط مشجره با معادل حروف آن نوشته شده است.
دارای فهرست مندرجات مجموعه از احمد گلچین معانی.
1
1
1
3
ابتدای نسخه تملک فرهاد میرزا در ۲۴ ذیالحجه ۱۲۸۶ق. وی نوشته این نسخه از طرف امیالاسلام ملا لطفالله بن مرحوم ملا فتحالله به آقا عبدی هدیه شده است.(این تملک امضا ندارد اما خط و نوع نوشتن آن به خوبی نشان میدهد از فرهاد میرزاست).
هدیه نسخه در ۱۲۱۶ق. به عبدالعلی با مهر همراه است و یک سطر به خط مشجر که آن را پاک کردهاند.
خریداری کتابخانه پیش از سال ۱۳۲۰ش.
مهر بیضوی عبده الراجی عبدالعلی.
ماخذ فهرست: جلد ۱/۲۹، صفحه ۴۹.
نک: الهیات مشهد، ج ۲، ص ۱۰۲-۱۰۳.
شامل قصاید و غزلیات و رباعیات.
با مقدمه کوتاهی در آغاز که مینویسد: «و بعد مرا که محمدصادق مروزی وقایع نگارم و اهل دانش را کوچک ابدالی ارادت شعار، شعری چند از قصیده و غزل که وقتی به هوای نفس خاطر فاتر به ترتیب آنها سماجتی نموده بود ولی از عدم فراغ و دماغ پراکنده در اوراق بودی و متفرقه... تا در تاریخ یکهزار و دویست و سی به حکم پادشاه زمان... فتحعلی شاه قاجار... به سفارت دارالسلطنه هرات مامور آمدم و در آن خطه ارم نهاد روزی چند ازا ملاقات یاران قدیم خرم و مسرور و به اصرار یاری از یاران روحانی... به اسم نامی محمدرضا... از اجل اعاظم و اعیان دارالسلطنه هرات به جمع آن سخنان پریشان پرداخته جمله را در ورقی چند مدون ساخته به دستیاری خامه معجز نگار... میرزا عبدالرحمن هروی که یکی از احباب معنوی بود آن خزف ریزه چند از خاک راه برداشته آمد و دیوانی بر آن اشعار نگاشته».