نامه سوال: بذروه عرض مقدس عالی میرساند احقر داعی محمدعلی که در این اوان مذکور شد که ملا زمان سامی٬ بنایشان در رکعت آخر مغرب و دو رکعت آخر عشاء در تسبیحات آنها اخفات است و چون مخلص حقیر میخواهد که در عملیات بدون دلیل و برهان اقدام نکرده باشد...
آغاز پاسخ: (بسمله) الحمد لله و سلام علی عباده٬ گر طالب صادقی ز نایاب منال پیدا گردد و آن عقده که بسته است و هست و باخیال هم و اگر «...مخدوما: سئوالی کن امروز تا غوغا بشهر افتد/ که اعجاز فلانی کرد گویا بی زبانی را» در خصوص جهر تسبیحات استفسار دلیل فرمودهاند... حقیر اول آنچه در خصوص ادله سرکار در نظر داشت عرض میکند و آخر آنچه در این خصوص دیده و بر آن اعتماد است...
آتش بشکوه در دل اندوهگین مزن/ حسنت سرشته نفس آتشین مزن
ترسم که نازنین دلت اندوهگین شود/ پس بر غبار خاطر ما آتشین مزن
نوع خط:
تزئینات متن:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
نسخ متوسط و تحریری.
عناوین به سرخی.
فرنگی سفید آهار مهره کرده.
میشن خرمایی بیمقوا.
1
در پشت یک برگ اضافی اول دفتر ابیاتی از لیلی مجنون عربی به خط شکسته نستعلیق زیبا مهدی موسوی اصفهانی دیده میشود.
ماخذ فهرست: مجلد پنجم، صفحه ۳۸۱۶-۳۸۱۸.
در صدر نسخه نوشته شده: «صورت کتابتی که مخدوم مطاع حاجی محمدعلی خلف المرحوم آقا عبدالواحد الیزدی امام جمعه و جماعه جهه خاکسار نوشته».
از مقدمه رساله معلوم میشود که حاج محمدعلی بن عبدالواحد یزدی امام جمعه یزد این نامه را برای کسی یا از طرف کسی که از او خواسته است را به میرزا محمد اخباری نوشته و از او خواسته است تا دلیل حکم به لزوم جهر در تسبیحات اربعه (در رکعات ۳ و ۴ از نمازهای یومیه) را که خلاف مشهور و روش علماء و مجتهدان است٬ بیان دارد. نویسنده نامه (حاج محمدعلی) ادله قائلان بوجوب اخفاف را نیز نقل کرده و خواسته است اخباری درباره آنها نیز نظر بدهد. میرزا محمد اخباری که در آن زمان در سفر بافق بوده در جواب پیش از اینکه برد دلیلهای او و اثبات مقصود خود بپردازد گوید: گربا پاسخهای که در این نامه داده شده موافقت دارید٬ زهی وفاق و اگر آنها را کافی نمیدانید٬ پس از بازگشت از سفر٬ به ملاقات من بیایند تا به تفضیل سخن بگوییم. عین عبارت او است. «اگر منظور استیفاء کلام در این مرام باشد حقیر عنقریب عازم تخفیف تصدیعات دوستان بافق است٬ از باب الحکمه ضاله المومن اگر در ضمن صله اخوت ایمانی و خلت روحانی طلب ضاله خود فرمایند٬ دور از شیوه مرضیه نخواهد بود.
نشان گم شده خود بجوز خرد و بزرگ/ سراغ یوسف خود کن زبنده و آزاد
و گویا حقیر بیست و هفتم روانه باشم به شرط الاستخاره و له الحکم