شعله تخلص شاعری است که بنابر تصریح مکرر خود در این کتاب از شعرای شیعی مذهب و از اهالی گلپایگان بوده (ص ۲۸ نه):
بگلزار محبت نغمه خانم/ خوش الحال بلبل گلپایگانم
وی پس از اینکه چندی لب از گفتار بسته بوده بر حسب امر و اشاره یاران دوباره طبع و قریحه را به کار انداخته و داستان یوسف و زلیخا را به نظم آورده و تصریح نموده که در پنجاه و یک سالگی شاعر در چهل روز نظم آن به آخر رسیده و جمله «ختم فتنه» را تاریخ انجام آن دانسته، بنابراین در ۱۱۷۵ق. انجام یافته ولی یازدهمین بیت پس از این تاریخ سال ۱۱۸۰ق. را برای انشاء کتاب معین نموده و مناسب چنین میبینم که چند بیت در این موضوع را که از خاتمه کتاب است ولی اکنون در ص ۲۸۹-۲۹۱ نه میباشد در اینجا بیاورم:
در ایامی که از طبع گهربار/ نمودم ظاهر این درهای شهوار
زمانه پر ز آشوب جهان بود/ به فتنه چون خم زلف بتان بود
قلم در راه فکرت پیچ و خم زد/ خم فتنه به تاریخمش رقم زد
به پایان بردن منزل درین راه/ رهی طی گشته بود از عشر بنجاه
به نظم آوردمش با طبع فیروز/ ز اول تا به آخر در چهل روز
بس است ای شعله تا کی هرزه سوزی/ به جان گفتگو آتش فروزی
نمودی آخرالامر از دلیری/ به شمشیر زبان اقلیم گیری
ترا چون ملک معنی شد مسلم/ مگو دیگر سخن و الله اعلم
ز تاریخ او گر بپرسند سخن؟/ هزار و صد و هشت ده با سمن
بنابر آنچه نقل شد در سال انشاء این کتاب تردیدی است میان سال ۱۱۷۵ و ۱۱۸۰ق. و چون میدانیم که انشاء یوسف و زلیخای آذر بیگدلی بنابر تصریح خود وی در ۱۱۷۶ق. بوده و شعله او را مقدم بر خویش چون جامی و ناظم هروی (ص ۳۴ و ۳۵ نه) دانسته، ناچار تاریخ دوم (۱۱۸۰ق.) را باید ترجیح داد و از این تاریخ و دو شعر آذر در تاریخ انشاء یوسف و زلیخای خویش معلوم میشود که شاعر در اواخر ق ۱۲ق. زندگانی میکرده و تذکره آتشکده، در ذیل معاصرین شاعری محمدنام و شعله تخلص از اهالی اصفهان نام برده شده و همین شاعر را هدایت در مجمع الفصحا (۲/ ۲۶۱) به نقل از آن کتاب معرفی کرده و وفات وی در نسخه چاپی آتشکده آذر به سال ۱۲۲۵ق. و در نسخه خطی ش ۸۸۶ و در ما در ۱۱۶۰ق. ضبط گردیده و این اختلاف موید است که ثبت تاریخ وفات از آن مولف (آذر) نیست و از دیگران است و بطلان قول دوم را سال انشای این کتاب (یوسف و زلیخای شعله) ثابت میکند و ظاهر این است که شعله نامبرده در آتشکده آذر جز صاحب این کتاب نباشد و از ابیات همین کتاب به دست میآید که در غربت روزگار را میگذرانیده و شاید به همین مناسبت اقامت در غیر وطن آذر او را اصفهانی معرفی کرده و گوید از سادات رفیع الدرجات اصفهان است و در مراتب حکمت طبعی والا داشت و صحبتش اگر اوقات اتفاق افتاده و از فیوضات او مستفیض و در فن شاعری به نظم قصیده مائل و بزعم فقیر از متاخرین کسی از سید مشارالیه به طریقه اعاظم فصحای متقدمین آشناتر نبود، چندی به طبابت مشغول میبود.
شاعر (شعله) پس از بیان تلاقی یوسف و زلیخا و دیدن پیراهن یوسف (ع) به عنوان تمثیل داستان اجتماع لیلی و مجنون را در چاه که منظومهای است به نام (چاه وصال) پیداست که از خود این شاعر میباشد و موافق نسخه دیگری که پیوسته یکی از مجموعات این کتابخانه میباشد دویست و چهل و چهار (۲۴۴) بیت است، در این کتاب (ص ۲۷۸-۲۸۱ و ۳۶۸-۳۷۳ و ۲۹۱) آورده و تمام یوسف و زلیخای شعله در حدود پنج هزار بیت است.
نوع خط:
رنگ مرکب:
نوع کاغذ:
تزئینات جلد:
نستعلیق.
سرلوح مانندی دارد و برگها با جوهر قرمز جدولکشی شده است.
فرنگی.
تیماجی.
1
3
ابیات صفحه ۲۰۷ محو گردیده و دو صفحه میان ۱۸۲-۱۸۳ صفحه شمار نخورده و پشت برگ نخستین نوشته شده: «ناظم گلپایگانی است». در اثر این یادداشت تصور شده که ناظم وصفی ناظم علمی است و بدین سبب در دفاتر و بر خود نسخه به نام «یوسف و زلیخای ناظم» ثبت گردیده است و بیت آخر کنونی نسخه این است: کمر بندیش میراث از پدر بود/ که پیشش به ز یک دریا گهر بود
برگهای آن از اول تا به آخر جابهجا شده و پس از دقت زیاد جای هریک را پیدا کرده و یادداشتی در آنجا گذاردهام.